مطلب‌ها

شرحی اساسی و مستند بر چرایی مترادف بودن تجزیه‌طلبی و فدرالیسم در ایران

نوشتاری از سرور سینا عقیقی

گرچه ارائه تعریفی جهان‌شمول و یکه برای فدرالیسم در دنیای امروز کار نسبتا دشواری است و این ایده در اروپا یا آمریکا منجر به ایجاد ساختارهای متفاوتی شده است؛ اما به طور عام «ایجاد یک ساز و کار سیاسی-اجتماعی مشترک برای مناطق جغرافیایی مستقل از یکدیگر» را می‌توان معنای اصلی فدرالیسم در نظر گرفت.

ایده فدرالیسم می‌تواند مصارف داخلی جهت کشورداری در جغرافیاهای غیریکپارچه (مانند ایالات متحده آمریکا) و مصرف بین‌المللی برای ایجاد اتحاد میان کشورها (مانند اتحادیه اروپا) داشته باشد.

پس همان گونه که تا کنون دانستیم، فلسفهٔ پدید آمدن فدرالیسم، ایجاد جنبه‌ای از اتحاد و منافع یا سرنوشت مشترک میان جغرافیاهایی است که مستقل از یکدیگر، دارای یک حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند.

به همین ترتیب است که [برای نمونه] کشور هند با به کارگیری سکوی «فدرال دموکراسی» توانسته مناطق مختلف خود را که مورد سکونت اقوام و طوایف مختلفی است به اتحاد و هم‌بستگی برساند؛ در حالی که بسیاری از ایشان پیش از آن، ریشه‌های نژادی، فرهنگی و زبانی مشترکی نداشتند و یا اگر هم داشتند، سال‌ها پیش ناپدیده شده بود.

اما در کشوری مانند ایران، که آن نظم، همبستگی و یکپارچگی [که در فلسفهٔ فدرالیسم مطلوب و مقصود است] از پیش وجود دارد، کدام گروه سیاسی یا حزبی شرافتمندی می‌تواند سکوی حکومتی فدرالیسم را پیشنهاد دهد؟

آرمانی که فدرالیسم برای کشورهای غیریکپارچه در سر دارد، هزاران سال است در ایران‌زمین به عنوان بدیهی‌ترین داشتهٔ ملت ایران در مشیّت سیاسی ایشان به دست آمده است. آحاد ملت ما بی‌نیاز از شیوه‌های سیاسی و اجتماعی برای پیوند خوردن با یکدیگر هستند، چرا که از زمان باستان به صورت پیش‌فرض از این ویژگی بهره‌مند هستند.

همچنین کارکرد فدرالیسم در ایران، کاملا قومیت‌گرایانه است. بدان معنا که «مبنای مشترک زندگی شهروندان کشور با یکدیگر» را نه مسائل شهروندی و استقلال جغرافیایی ایشان [که در ایران قابل طرح نیست] بلکه قومیت آن‌ها می‌داند. چنین ایده‌ای، به وضوح با برابری انسان‌ها فارغ از نژاد، قوم، جنسیت و… در تضاد است!

پس بدیهی است که برای به نتیجه رسیدن فدرالیسم در ایران، نه تنها بایستی قومیت‌گرایی را به عنوان مبنای مشترک زندگی شهروندان با یکدیگر بپذیریم، بلکه باید تن به «جداسازی قسمت‌هایی از خاک کشورمان» بدهیم که در آیندهٔ‌ [اگر اتفاق دیگری نیفتد] به هم فدراسیون شوند.

معنای اصطلاح عامیانهٔ لقمه را دور سر چرخاندن، در اینجا به درستی آشکار می‌شود. چرا باید جامی بلورین و گرانبها را بشکنیم که سپس بخواهیم تکه‌هایش را دوباره به یکدیگر بچسبانیم؟

گذشته از این‌ها، در صورت برگزیدن سکوی سیاسی فدرالیسم و قومیت‌گرایی برای ایران، تکلیف کلانشهرها و مناطق مهمی مانند تهران، اراک یا ارومیه که چندقومیتی هستند چه خواهد بود؟ چگونه باید ریسک پیش‌آمد جنگ داخلی یا تهدید مرزها را به جان بخریم و اصلا چرا؟

نتیجه‌گیری:

سخن راندن از ساختار فدرالیستی در ایران، تبلیغ و تقویت فرهنگ قومیت‌گرایی است که آحاد ملت ما را در پذیرش ریشه‌های مشترکشان و البته تفاوت‌هایمان ناکام می‌گذارد.

هرگونه تحرکات فدرالیستی در ایران، بی‌شک ما را به «تجزیه» و از دست دادن تمامیت ارضی نزدیک و نزدیک‌تر خواهد کرد. اگر ما جامعه‌ای آزاد و میهنی آباد می‌خواهیم، باید عقلاً و چنان عمل کنیم که منافع ملی خود را تضمین نموده و از ایجاد چالش‌های بیهوده که دشمنان ایران منتظر آن هستند پرهیز کنیم.

فدرالیسم در ایران، به مثابهٔ قومیت‌گرایی و نابرابری میان شهروندان کشور است و به دلیل تجزیه‌طلبانه بودن، تمامیت ارضی این میهن را که از مهم‌ترین داشته‌های ما است از بین خواهد برد.

منابع و مآخذ:

  • فدرالیسم – دانشنامه فلسفهٔ دانشگاه استنفورد، منتشر شده در ژانویه ۲۰۰۵
  • فلسفه قانون اساسی جمهوری هند، فصل ۱۰، صفحه ۲۳۲ – NCERT

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا