پاینده ایران
تکرار تاریخ!
«سرانجام، کمونیسم و فاشیسم که هر کدام از نقطهای متفاوت و متضاد با آندیگر برخاسته بود در یک راه افتادند و به یک نوع عمل کردند. در واقع هر دو از توده مردم جز وفاداری و اطاعت مطلق و تسلیم و انقیاد تمام در برابر رهبران نمیخواستند، و معتقد بودند که اگر زنجیرها فرو بشکند توده مردم مانند انتری که لوطیش مرده باشد دچار کلافگی و سردرگمی خواهند شد. پس باید چه کرد؟ باید کاری کرد که مردم ارزشهای عرضه شده از طرف حکومت را بیچون و چرا بپذیرند. باید زمینه بحث را محدود ساخت و مردم را از طرح پرسشهای زیاد و چون و چرا کردن درباره امور بازداشت. احساس خودبزرگبینی توده و اعتماد مفرط آنان به زمامداران خود میتواند نوعی مصونیت در برابر نفوذ های نامطلوب ایجاد کند و ذهن مردم را از توجه به جریانها و افکار تازه منصرف گرداند. و چنین بود که فاشیسم و کمونیسم هر دو به سیاست شستشوی مغزها روی آوردند و نسبت به هر فکر و هر کس که گمان میبردند از چارچوب مجاز میخواهد پا فراتر نهد خصومت ورزیدند و برای جلوگیری از انحرافها به سانسور توسل جستند و هر کس را که نتوانست خود را با آنان همرنگ گرداند به اختلال مشاعر و بیماری روانی متهم ساختند، یا برچسب «دشمن خلق» بر او زدند.»
(از مقدمه دکتر محمدعلی موحد برای کتاب چهارمقاله درباره آزادی)