پاینده ایران
ما و مردان کوچک و رویای بازی بزرگ
بیژن جانفشان
توانمندی در مبارزه و تسلط بر مراحل تکمیلی مبارزه برخاسته از توانایی شخصی و اقتدار شخصیتی است. تاب و طاقت آوردن در کوره ناملایمات فزاینده و پایداری در برابر گداخت ناکامی ها مبین ثبات مستمر و آماده و در میدان عمل مبارزه بودن است.
شاکله مقاومت جمعی ریشه در قدرت شخصیت و شجاعت شخصی دارد.
اما در بیشتر مواقع چنین نیست، شاهدیم که مردان کوچک با گذشته ای مایوس کننده یکباره از ناکجاآبادی سر بر می آوردند و به مدد بخت و اقبال و صد البته پروپاگاندا سودای رهبری نظری ویا عملی مبارزات را دارند زمانیکه به پیشینه این افراد مراجعه میشود در میابیم که نه تنها در برابر حاکمیت استبداد مذهبی کرنش داشته اند بلکه در مواقع مختلفی حامی بخشی از همین استبداد مستقر بوده اند.
این مردان کوچک تا وقتی که در ایران زندگی کرده اند فاقد عمل سیاسی موثر در پیکار با استبداد اند، عضو گروه سیاسی شناخته شده ای که مخالف جمهوری اسلامی باشد نبوده اند و عمدتا تاثیرپذیری آشکار و پنهان در مواجهه با نمایش انتخابات حکومت در ادوار مختلف داشته اند و همواره از شکلی به شکل دیگر و از نظام حاکمیتی به نظام حاکمیتی دیگر پاندول وار در حرکت هستند این جماعت فرصت طلب Opportunism نه برای دستیابی به اهداف خیر جمعی بلکه برای دستیابی به منافع فردی و رهبرنمایی هر زمان که موج را مساعد امیالشان می بینند بر آن سُر می خورند و هم شکل و هم نوا با آن می شوند و با دگرگونی اوضاع تغییرجهت داده و به خاطر سود فردی همواره به سمت قدرتِ وقت گرایش دارند و زمانیکه استبداد مستقر ایشان را پس زند و دَرِ منافع مالی را بر رویشان ببندد سریعا به سمت اولین آلترناتیو منبسط شده رفته و با روشنفکرنمایی و تزویر ژست آزادیخواهی گرفته و همنوا با کلمات مُد روز رویا فروشی می کنند. این جماعت با هر حرکتی که در تعارض منافع با مطامع فردیشان باشد مخالفت کرده و تنها به سود اسم و رسم خود قدم برمی دارند.
باید گفت تجربه نشان داده که موقتا آخور بینان زورشان بر آخِر بینان چربیده است، آن وقت که همه مشغول سیاست اند این جماعت سیاست باز مشغول تجارت اند.
این کوتوله های نورسیده عالم سیاست بجای اعتماد و مشارکت در راه اعتلاء سرزمین خود و گام نهادن در راه همسوی مبارزه جمعی برای رسیدن به نیکفرجامی همگانی و زدودن ادبار استبداد مذهبی از جامعه خود، عطش نمایش دارند، نمایش آن امر که دقیقا فاقدش هستند و در این مسیر اگر دیگران را با خود همراه می نمایند نه برای دست یابی به نتیجه و منافعی جمعی بلکه صرفا برای کامجویی های فردی خود هستند.
عمدتا سیاسی شدن یک جامعه ی سیاست گریز Apolitisme امر رایجی نیست اما زمانیکه ملت به یک آگاهی ملی برای تغییر ستون پایه های استبداد می رسد آگاهی سیاسی هم به طور فزاینده ای گسترش می یابد در این هنگام است که باید نقش اشخاص و مبارزین واقعی را شناخت و شناساند کسانیکه حرف و عملشان یکی بوده است و آنچه گفته اند را زیسته اند به مرز باریک خودشیفتگی نرسیده اند و در سنگر خودباوری مانده اند. کار جمعی را به فردگرایی ارجح دانسته اند و برای سرافرازی ملت شان در یک حزب سیاسی به مبارزه با استبداد پرداخته اند.
همواره باید انسان واره های حقیر، وامانده و کوچک با کارنامه ای مردود را که رویای بازی بزرگ رهبری ملت را دارند شناخت، منزوی کرد و از میدان به دَر کرد.
چنین عملی تضمین سعادت آینده ملت ایران است.
پاینده ایران