واژه 《 ملت 》مهمترین دستاورد نظری اندیشمندان حوزه علوم سیاسی در قرون اخیر می باشد. در این بین، بسیاری از موضوعات و مفاهیم، در دانش سیاسی تعاریف و نظریات خاص خود را در فرهنگ وازگان و تئوری های اندیشمندان علوم اجتماعی و انسانی باز توصیف کرده است.
مکاتب سیاسی و اندیشمندان حوزه علوم سیاسی ، بویژه کنشگران سیاست عملی و بنیانگذاران ایسم ها ، با توجه به فلسفه تاریخی و جغرافیایی و مکانی خود ، در تشریح واژگان تخصصی حوزه علوم انسانی با بهره گیری از روند تکاملی سیر حوادث اجتماعی و فرهنگی با توجه به خاستگاه حوزه تمدنی غربی و شرقی ، حکمت و بنیان موضوعات را دستخوش تعاریف متنوع و بنا بر آنچه که خود موجه میدانند انباشته اند؛ چنانچه پژوهشگران و تاریخ هویت ملی و سرزمینی هر ملتی را بر مدار آنچه که خود بدان یقین می دارند معتقد می سازند. نتیجتا آنکه قوم گرایان و ملتهای تازه خلق شده این نظریات مبدع و تهی از پشتوانه تاریخی و فلسفی را دستمایه هویت ساز ملت سازی قرار میدهند.
بهمین دلیل می باشد که، لفظ (( ملت )) در این پیچک اندیشه علوم انسانی دستخوش تعریف و توصیف های متعدد و متنوع شده است و هر یک از مکاتب و اندیشمندان و فرهنگ سیاسی جغرافیای اقلیم ها، تعاریف خود را از آن داشته اند. نظریه پردازان عناصر تشکیل دهنده ملت را در امور مختلفی چون وجود یک سازمان سیاسی واحد، فرهنگ و زبان مشترک ، پیشینه تاریخی مشترک و غیره جستجو کرده اند.
در برداشت اول ، در فرانسه، ملت در سایه وحدت در سازمان سیاسی ظهور پیدا می نماید؛ بنابراین خلق ملت نیازمند آفرینش دولت و سازمان سیاسی است؛ و کسانی که در این سازمان سیاسی حضور دارند یک ملت هستتد. دیگر برداشت موجود ، برداشت فرهنگی است که نظریه پردازان آلمانی متعددی، همچون《 فیخته》و 《 نوفالیس 》عوامل فرهنگی و زبانی را عامل اساسی تشکیل دهنده ملت میدانند. این ویژگی در بردارنده سنتها، نمادها، افسانه ها، تاریخ و فرهنگ مشترک هر قوم است.
در برداشت سوم ، ویژگی ملت در میراث مشترک تاریخی که ماحصل دردها و رنج های همگانی و خاطرات مشترک تاریخی است که موجودیت و باز تعریف می گردد؛ به نوعی در این برداشت اراده باهم زیستن موکد موجودیت ملت می باشد. چنانچه که ذکر گردید ؛ تعاریف و فلسفه متنوع فرهنگ واژگان علوم انسانی و اجتماعی در پردازش اندیشمندان و صاحب نظران و مکاتب حوزه سیاست نظری و عملی، متفاوت و پیچیده است ؛ چنانچه باز شناساندن آن در حوزه های تمدنی گوناگون وصله ناجور و توصیف ناهمگون است.
باز تعریف واژگان و نظریات سیاسی باید از جایگاه درون ملتها با توجه به حکمت بومی و جغرافیایی حوزه زیست خود متبلور گردد تا آنکه در گیر و دار نسخ تجویز شده تفکرات چپ و وانترناسیونالیستی و اسلامی و قوم گرایانه قرار گیرد. بدین جهت ما پان ایرانیست ها نیز در تفکرات و وازگان حوزه علوم انسانی مبانی و دکترین خود را که به آن باور داشته و ان را برآمده از جایگاه تاریخی و کهن دیار خود براورد می نماییم توصیف خواهیم کرد.
معرفی و تشریح ما از مفاهیم سیاسی در آمیخته با تاریخ و فلسفه وجودی ما در حوزه تمدنی جهانی است تا آنکه بخواهیم بر اساس رقابت و خودخواهی و پافشاری بر آنچه که ما بدانمعتقد هستیم و کلیت نظریات را با خبر و زور همراه خو سازیم نیست. توصیف ما از موضوعات و مفاهیم حوزه علوم انسانی بر اساس آنچه در تاریخ اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ما متبلور و جاری بوده است توصیف و طبقه بندی و تدوین گردیده است.
بدین جهت؛ ما (( ملت )) را پدیده ای تاریخی و قائم به ذات خود می دانیم. یعنی ملنها در گذر زمان و تاریخ و با سکونت اقوام گوناگون در یک سرزمین مشترک و ایجاد سنن و آداب مشترک و فرهنگ مشترک و دفاع مشترک که همه اقوام متشکله آنها در درازای تاریخ از سرزمین و میراث و فرهنگ مشترک خود در برابر بیگانگان دفاع کرده اند پدید آمده اند.
و هیچ فرد و اراده خارجی و هیچ نقش از پیش تعیین شده ایی در پیدایش و تداوم زندگی آنها موثر نبوده است.خواست و اراده استعمارگران و ایادی داخلی آنها نمی توانند بوجود آورنده ملتهای طبیعی و تاریخی و یا واقعی باشد. پان ایرانیست ملت را زنجیره ناگسستی نسلهای گذاشته و حال و آینده میدانند و مفهوم مردم را به مقطعی از ملت در یک برهه زمانی خاص اطلاق می گردد.