این یک واقعیت عینی است که مردم افغانستان با شدیدترین چالشها و مشکلات معیشتی، اجتماعی و سیاسی روبرو هستند. درست مانند ما ملت آزادیخواه ایران که نظام مستقر در کشورمان با تکیه به استبداد، تمامیتخواهی، سرکوب شهروندان و تروریسم خود را بر مسند قدرت نگاه داشته، افغانستانیها نیز اسیر استبداد طالبان و «اقلیتی خائن» هستند.
اقلیت خائنی که در افغانستان به زور اسلحه، بنیادگرایی، روحیه ضد میهنی و دزدسالاری توانسته مردم داغدیدهٔ آن مرز و بوم را سرکوب کند، همزاد دیگری نیز دارد که ما در سرزمین خود آن را به نام جمهوری اسلامی میشناسیم!
این قدرتهای اهریمنی را دولتهای منفعتطلب در فضای بینالملل از همان ابتدا تشویق و تقویت کردهاند، چرا که به خاک و خون کشیده شدنِ خاورمیانه برای ایشان مزایای اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک مختلفی ایجاد میکند.
بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار
— سعدی
تردیدی نیست که ملت ایران با مردم افغانستان به ویژه دختران محروم از تحصیل ایشان همدردی میکند؛ این بدیهی است که ما دلسوز ایشانیم و ایشان نیز حتما آنطور که انتظار میرود دلسوز مایند زیرا جوامع ما به دردِ یکسانی مبتلا هستند.
حال این که ما همزبان، همفرهنگ و از ریشههای تاریخی مشترکی هستیم و سرزمین افغانستان را دنبالهٔ خراسان و ایرانِ بزرگ [ایرانشهر] در آن سوی مرزها میبینیم خود دلیل دیگری است بر این که این احساس برادری و دوستی، رنگ و بوی دیگری یابد.
اما پرسش بزرگ اینجا است:
«در شرایطی که ما ایرانیان نیز با انواع مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم میکنیم و تحت شدیدترین سرکوبها هستیم، انصافا چگونه میتوانیم مهاجرپذیر باشیم؟ آن هم نه مهاجرانی که با گذرنامه، روادید و با طی روندهای اداری به کشور ما تشریف آوردهاند، بلکه کسانی که مشکوک به همکاری با تروریستهای طالبان هستند؟»
پاسخ این پرسش نیز ساده است:
«نمیتوانیم».
نظر به پایگاه ضعیف و حقیرانهٔ جمهوری اسلامی در میان آحاد ملت ایران و عدم بهرهمندی حاکمیت از پشتیبانی شهروندان به طور قاطع، با کوچکترین رخداد تروریستی در خاک ایران، خاورمیانه باری دیگر در آتش جنگ و ناامنی غرق خواهد شد و پای قدرتهای استعمارگر که دندان برای نفت و گاز و معادن این کشورها تیز کردهاند یک بار دیگر به سرزمینهای ما باز خواهد شد و خونهای بسیاری بر زمین ریخته خواهد شد.
گسیل بیقاعده و تاریخیِ شهروندان افغانستانی از کشور ایشان آن هم به سوی ایران و نه سایر کشورهای هممرز با شرایط اقتصادی و سیاسی مساعدتر، نمیتواند راهکاری معقول و منطقی برای بهبود شرایط معیشتی یا نجات ایشان باشد.
آنان که همیشه مدعی مردمسالاری و دفاع از حقوق بشر هستند بهتر است به مردم افغانستان کمک کنند تا نهادهای دموکراتیک را در کشورشان توسعه دهند، راه تحزب را در پیش بگیرند و با تکیه به لابیِ فارسیزبانان در کشورهای اروپایی و نهادهای ذینفوذ در جوامع بینالمللی، روابط اقتصادی این کشور را با همسایگانش افزایش داده و اقتصاد مفلوج ایشان را باری دیگر به چرخه رونق باز گردانند؛ به جای این که روی ورود بیرویه مهاجران غیر قانونی از آن سوی مرزها به ایران کورکورانه دفاع نمایند.