به تازگی سیاستپیشگان مختلف برای پرسشهای ریز و درشتی که درباره آینده ایران از آنها میشود پاسخی دارند شعارگونه: «مجلس موسسان، رفراندوم، و خلاصه، رای مردم!» و در این زمینه تا جاهای بسیار خطرناکی پیش میروند! برای مثال، پرسش خبرنگار: «اگر گروهی بر اساس تاکتیک خود وارد ائتلاف شد و فردا خواستههای دیگری در مورد تمامیت ارضی داشت، تکلیف چیست؟»
پاسخ: «اگر قبول داشته باشیم که مجلس موسسانی که نمایندگان آن به صورتی دموکراتیک از طرف مردم انتخاب میشوند، تنها مکانیسم تعیینکننده یا تصمیمگیرنده است که به این گونه مسائل میپردازد، اگر روند دموکراتیک را قبول داشته باشیم بعنوان یک تئوری حاکمیت، برای وزنکشی و نتیجه گیری نهایی، و احترام به نتیجه آن، خُب بزارید اون تعیین کننده باشه؛ مشکل حلّه!»
غافل از این که «بعضی چیزها را نمی شود به رای مردم گذاشت» کدام چیز ها را؟
- یکپارچگی سرزمینی ایران و حدود یکپارچگی سرزمین ایران، و حدود مرزهای ایران، و هرگونه تصمیمی که این یکپارچگی و حدود را به زیان ملت ایران تغییر دهد. یعنی این که حتی یک سانتیمتر از ۱۶۴۸۱۹۶ کیلومتر مربع سرزمین ایران با هیچ رای و رفراندوم و مجلسی قابل معامله نیست.
- منابع معدنیِ خاکی، آبی، جنگلی، هوایی و… ایران.
- پنجاه درصد حق تاریخی ایران در دریای کاسپین (مازندران) و حقوق تاریخی ایران در خلیج فارس و دریای مکران (عمان) و رودخانههای مرز و برونمرزی ایران.
- هرگونه تغییر بنیانی در ساختار فرهنگی ایران به گونهای که موجب گسست فرهنگی بین نسل امروزی با نسلهای گذشته شود؛ و یا میان اقوام و استانهای ایران گسست فرهنگی ایجاد کند و در نتیجه موجب تضعیب یگانگی ملت ایران گردد.
- هرگونه تبعیض در حق برخورداری همه ایرانیان در همه منابع خدادادی ایران یا اختصاص بخشی از آنها به گروههای خاص و محروم کردن بقیه ایرانیان از آنها.
این موضوع که همه چیز را میتوانیم به رای مردم بگذاریم یک مغالطه بسیار خطرناک، و (زبانم لال) گمراه کردن مردم است، به منظورهای خاص! ما حق تصمیم گیری در موارد گفته شده در بالا را نداریم. این ها میراث نیاکان ماست. گذشتگان برای این سرزمین و ساختن و آباد کردن آن زحمت ها کشیده اند، برای آن جنگیدهاند، خون داده اند، و این میراث را برای ما گذاشته اند؛ تا ما هم آن را بارورتر و آباد تر کنیم و به نسل های آینده تحویل دهیم…
ما هشتاد و چند میلیون مردم ایران، که نسل امروز ملت ایران را تشکیل می دهیم، در برابر نسل های گذشته این ملت، و نسل های آینده آن، مسئولیم. سرزمین ایران با همه ی داراییها و حقوق تاریخی آن «ملک و دارایی وقفی و مُشاع» ملت ایران است که برای مدت محدودی در اختیار ما قرار گرفته است. ما فقط حق استفاده از این دارایی و بهبود آن را داریم، نه فروش آن را. در ضمن، این یک مِلک و دارایی مُشاع است. یعنی چه؟ یعنی این که، تک تک ایرانیان صاحب بخشی از این دارایی هستند، ولی این بخش جای مشخصی ندارد. پس، اگر برای مثال، سرتاسر یک استان ایران معدن طلا هم باشد، و یک استان دیگر کویر و بی آب و علف، هیچ تفاوتی میان ساکنین آن دو استان از نظر برخورداری از مواهب کشور وجود ندارد. این فرمانی تاریخی و بدون چون و چراست.
به گواهی خویش و بیگانه، ملت ایران کُهَنترین ملت جهان است، و بر طبق نوشته های کهن ایرانی، که شاهنامه فردوسی و دیگر نوشتههای دانشمندان ایران، و یافته های باستان شناسی، تایید کننده آن می باشند، حدود ده هزار سال پیش اقوام مختلف ایرانی با یکدیگر متحد شده و سرزمین و حکومت یگانه ای تشکیل داده اند؛ و در درازای تاریخِ پر فراز و نشیب خود، در نسل های پشت سرِ هم، فرهنگ و تمدن گهرباری را ساخته و پرداخته، و حدود و ثغور مرزهای سرزمین خود را برای خویش و بیگانه مشخص کرده اند؛ بطوری که همه مردم نشسته در فلات ایران و حدود پیرامونی آن همیشه ایرانی بوده و سرزمین یگانهای داشته اند. اکنون اگر هر سی سال یک نسل عوض شود، در هر سد سال سه نسل از ایرانیان در صحنه روزگار حضور دارند (که برای مثال، شامل گروهی پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر و فرزندان آن ها می شود)
بنابراین، در درازای ده هزار سال تاریخ گذشته، حدود سیصد نسل از ایرانیان در این سرزمین زندگی کرده و با زحمات خود موجب آبادانی ایران و پُرباریِ فرهنگ آن شده اند، تا این میراث به ما، مردم امروزی ایران، رسیده است؛ و ما هم وظیفه داریم آن را آبادتر کنیم و به فرزندان و نوه و نتیجه های خود، که فرزندان آن ها هستند، تحویل دهیم.
وای بر ما اگر کسانی بخواهند خواست مردم برای استقلال و نیرومندی ایران را نادیده بگیرند، و به یکپارچگی ایران آسیب بزنند.
نویسنده: سرور حسین خانقائی