پاینده ایران
آیا ارتش در شهریور ۱۳۵۹ غافلگیر شد؟
برای پاسخ روشن و صریح به این پرسش که در سالهای گذشته مورد نقد و بازخواست تاریخنگارانه بوده است، اسناد و مصاحبههای فرماندهان وقت در شرایط ویژه آن دوره کشور مورد بررسی قرار میگیرد تا روشن شود که آیا ارتش در هنگام هجوم عراق به مرزهای ایران در شهریور ۱۳۵۹ غافلگیر شد یا خیر؟
برای ارائه پاسخی مناسب نخست باید شرایط ارتش از شروع بهمن ۵۷ تا ۳۱ شهریور ۵۹ را بازخوانی و ارزیابی نمود. ارتش پس از شورش ۵۷ با توجه به اعدامهای گسترده فرماندهانش که از فردای ۲۲ بهمن آغاز شد و اخراج بسیاری از افسران و ایجاد خلا فرماندهی کارآمد و موثر از یک سازمان منظم و همیشه آماده به یک سازمان منفعل بدل شد؛ به این صورت که هرم کلی فرماندهی ارتش از بین رفت. در ستاد بزرگ ارتشتاران اکثر فرماندهانی که عضو این ستاد بودند اخراج، اعدام و یا از میهن گریختند. با توجه به اینکه تمام واحدهای نظامی ایران در نیروهای دریای، زمینی و هوایی از فرماندهان و افسران متخصص خالی شد، دیگر آن فرماندهی مستحکم و منظم و متخصص وجود نداشت.
در مرحله بعد پاکسازی و تصفیه و بازخرید و اخراج افسران ارتش از درجه سرهنگی به بالا ابلاغ شد. از دیگر سو با نفوذ احزاب و گروهای ضد ملی که کینهای قدیمی از ارتش داشتند، شعارهای انحلال ارتش و ایجاد ارتش خلقی سر داده شد.
اما از ۱۳۵۸/۰۱/۰۱ به دلیل شورش گروههای تجزیه طلب و چپگرا ارتش با آن سازمان ناقص تنها ارگانی بود که توان مقابله با آنها را داشت، که به برخی از آنها اشاره می شود:
- به تاریخ ۱۳۵۸٫۰۱٫۰۱ در استان کردستان احزاب کردی و تجزیه طلب به صورت مداوم و گسترده شروع به ایجاد ناامنی کردند و بزرگترین اتفاق آن، حمله به و غارت پادگان ارتش در سنندج، کشتن افسران، درجهداران و سربازان وظیفه بود. ارتش با همه آن نابسامانیها که داشت در همان تاریخ ۱۳۵۸٫۰۱٫۰۱ وارد نبرد برای حفظ استقلال و حفظ تمامیت ارضی کشور میشود.
- در شورشهایی در استان خوزستان بویژه در شهر خرمشهر که معروف به جنگ عرب و عجم بود، این نیروی دریایی بود که منطقه خوزستان را کنترل میکرد و کسانی که باعث ایجاد ناامنی و بینظمی در شهر شده بودند را دستگیر یا مجبور کرد از مرزها به سمت کشور عراق عقب نشینی کنند.
- در استان گلستان، در گنبدکاووس نیروی زمینی ارتش به علت شورشهای محلی در حداقل زمان محیط را امن و از عناصر نامطلوب پاک کرد.
پس ارتش در همان ابتدا در حال انجام عملیاتهایی برای تامین امنیت ایران و حفظ مرزها بوده و با تمام اخلالی که در سازمان خود از نظر پرسنلی درگیر بوده است بازهم وظایف خود را تا حد توان به انجامرسانید. - موضوع دیگر این بود که دولت موقت به خصوص ابراهیم یزدی به عنوان وزیر خارجه و در کنار آن صادق طباطبایی در دولت بازرگان تمام خریدهای نظامی ایران را لغو کرد و این یکی از مواردی بود که ارتش مورد آسیب واقع شد. تمام خریدهای نظامی یکطرفه لغو شد در صورتی که بهای آنها پرداخت شده بود و پرسنل در حال آموزش بودند. به عنوان مثال در نیروی هوایی ۱۶۰ فروند هواپیمای F16 فالکون، ۷ فروند E3 سنتری نیروی دریایی، زیردریایی های کلاس کوسه و ناوشکن های کلاس آرتمیس خریداری شده بود که تماما این پروژه ها لغو و دست ارتش از این تجهیرات کوتاه شد. در کنار متوقف شدن تمام اموزشها، تعمیر و نگهداری تجهیزات نظامی هم منتغی گردید. در ضربهای دیگر در همین راستا ۲۰۰ فروند موشک هارپون که وارد شده بود مرجوع و پس فرستاده شد.
همزمان اقداماتی علیه ارتش از سوی انقلابیون چپگرا که در دولت موقت نفوذ کرده بودند انجام شد که این امر سبب ورود صدمه به ارتش و باعث افول روحیه ارتشیان گشت. هنگامی که ارتش درگیر مقابله و مبارزه با اشرار بود این قبیل اقدامات باعث دلسردی و بلاتکلیفی پرسنل ارتش شد ولی ارتش در کل قدمی پاپس نکشید. لازم به ذکر است که در درگیریهای کردستان ارتش بیش از ۲۰۰۰ شهید تقدیم ملت و کشور ایران کرد. در ادامه به اقدامات کاربدستان وقت میتوان اشاره کرد، از انحلال واحدهای مهم ارتش به ویژه در نیروی هوایی تا انحلال فرماندهی تاکتیکی و دفاع استراتژیک که در لبه رصد تحرکات دشمن برای شناسایی و انهدام بود. این اقدام یک عمل نابخردانه و حتی میتواند جاسوسی تلقی شود. اما ارتش عراق در همان هنگام در حال تجهیز لشکرهای خود و گسترش آن بود و در همین ایام شروع به بمباران زمینی و هوایی پاسگاه های مرزی و واحد های ارتش در مرز کرد! فقط ششصد و سی و هفت مورد تجاوز هوایی، دریایی و زمینی تا قبل از ۳۱ شهریور ۵۹ به سازمان ملل از طرف ایران گزارش داده شد مبنی بر اینکه عراق حریمهای زمینی، دریایی و هوایی سرزمینی ایران را شکسته است.
ارتش تمام این مسائل را میدانست و آنها را به سلسله مراتب و سپس از سوی ستاد ارتش، به دولت انتقال میداد. به عنوان مثال گردان دژ تمام تحرکات را زیر نظر داشت و موضوع را به لشکر ۹۲ اهواز انتقال میداد و لشکر ۹۲ اهواز آن را به ستاد ارتش منتقل میکرد. در این حالت، ما قادر به آن نیستیم که بگوییم ارتش غافلگیر شده است زیرا ارتش تمام تحرکات را زیر نظر داشته و گزارش آن را به مقامات بالاتر ارسال کرده است. این قبیل گزارشهای روزانه به ستاد ارتش مخابره و برای تیمسار فلاحی میرسید و او گزارشها را به دولت و سیاسیون ابلاغ میکرد. سیاسیون آن زمان با ساده انگاشتن موضوع یا به دلایل غیرملی میگفتند: «کشور عراق یک کشور شیعه میباشد و هیچ وقت با ما وارد نبرد نمیشود.»! اما ارتش که تحرکات مرزی را می دید در آذر سال ۱۳۵۸ طرح دفاعی علیه حمله احتمالی ارتش عراق را به نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ابلاغ کرد. این طرح دفاعی در جهت آمادگی کامل نیروهای سهگانه علیه تجاوز ارتش عراق به نام «طرح دفاعی البرز برای نیروی هوایی، طرح ذوالفقار برای نیروی دریایی، ابوذر برای نیروی زمینی» ارائه شد.
ارتش نیاز به بررسی آمادگی و انسجام خود و نیاز به تدارک لجستیک و مایحتاج خود داشت تا در صورت لزوم وارد عمل شود. با توجه به اینکه تمام آموزشها بعد از انقلاب کاملا قطع گردید و هیچ رزمایش نظامی برگزار نمیشد، ارتش در نیروی زمینی قادر به خارج شدن از پادگان نبود و فقط در مناطقی از کردستان فعال بود و در آنجا حضور داشت اما در نیروهایی هوایی اموزش قطع و بیش از ۹۰ درصد خلبانان ترخیص شده بودند.
در اسفند سال ۱۳۵۸، عراق مانور دریایی ۱۰ روزهای در شمال خلیج پارس به سمت شرق برگزار میکند که این مانور تحت رصد نیروی دریایی ایران بود و آن را بررسی میکرد. در پایان این مانور که کشور عراق انجام داد، ستاد نیروی دریایی در بوشهر یک نامه با این موضوع که: «قرائن جنگ در این مانور دیده شده است» به ستاد نیروی دریایی میفرستد و ستاد نیروی دریایی مراتب را به ستاد نیروی ارتش اعلام میکند که در پاسخ گفته میشود: «بله، میدانیم.»! در اردبیهشت ۱۳۵۹ در پایگاه بوشهر توسط دریادار مدنی ستاد جنگ تشکیل میشود. لازم به ذکر است که تمام این اتفاقات درون سازمان ارتش رخ میدهد و دولت همچنان بیتفاوت و موضوع برایش بیاهمیت است و تصور نمیکند که جنگ قریب الوقوع است، و در پاسخ به اخطارهای جنگی میگوید: «ما خطر جنگ را احساس نمیکنیم!»
در خرداد ۱۳۵۹ به اصرار تیمسار فلاحی و دادههایی که سفیر وقت ایران در بغداد ارائه میدهد شورای عالی دفاع تشکیل میشود. اما در این شورا افراد غیرنظامی مانند علی خامنهای و هاشمی رفسنجانی و مصطفی چمران و چند تن دیگر حضور دارند و فرماندهان ارتش به عنوان مشاور جهت پاسخ به پرسشها حضور دارند!
تیر ماه ۱۳۵۹ مصادف میشود با طرح کودتای نقاب که دست عناصر خارجی در آن دیده میشود. این کودتا برای حذف نرمافزاری بخش باقیمانده در نیروی هوایی و زمینی اتفاق میافتد. برای اجرای کودتا یک سری از سیاستها و اقداماتی در خارج از کشور با هماهنگی چندین تن انجام میشود و این درحالی است که عملیات هیچ شباهتی به کودتا ندارد! این کودتا که به قیام شاهرخی معروف است باعث دستگیری تعداد زیادی از افسران و درجهداران و اخراج و اعدام آنها می شود. دو روز بعد از کودتا، مصطفی چمران به مجلس میرود تا نمایندگان مجلس از او سوال کنند که با کودتاچیان چه کرده است؟! و وی پاسخ میدهد: «۱۳ هزار نفر از پرسنل ارتش اخراج شدهاند!» ولی این پایان کار نبود و تصفیهها تا شروع جنگ و حتی بعد از آن ادامه داشت. به دلیل کودتا خیلی از خلبانان برجسته اخراج و اعدام شدند و این یک دسیسه خارجی بود که باعث تضعیف روحیه ارتشیان شد و بدبینییی که نسبت به ارتش به وجود آمد در نتیجه شاکله ارتش را کاملآ از بین برد و با مشکلات زیادی مواجه کرد.
۴۵ روز مانده به جنگ ۱۹ افسر ارتش در لشکر زرهی اهواز در میدان صبحگاه در حضور محمد غرضی استاندار در جلوی همکاران خود اعدام میشوند که باعث تضعیف روحیه ارتش شد. پس از آغاز جنگ ناو شهید نقدی در شمال خلیج فارس شروع به عملیاتهای نظارتی و اطلاعاتی میکند، و در همین حین ۲ فروند سوخو ۲۲ عراقی به آن حمله میکنند که این حمله با سلحشوری پرسنل ناو روبرو میشود و ۲ فروند سوخو سرنگون میشوند.
در چنین وضعیتی ارتش ایران نمی توانست غافلگیر شده باشد. آرتش همه چیز را نظارهگر بود و بعضا دست به انجام عملیات میزد. تمام این عملیاتها هر چند کوچک با آگاهی محیطی که اطلاعات ارتش در اختیار داشت انجام میشد و اینجا باز هم غافلگیری ارتش رد میشود؛ چون ارتش به عنوان تنها نیروی فعال نظامی تحرکات ارتش عراق را رصد میکرد. نیروی زمینی ارتش در کنار مرزها نظارهگر تمام تحرکات و جادهکشی و سنگرسازی های بتنی ارتش عراق بود. این جریان نمیتوانست اتفاقی باشد. نیروی زمینی با استفاده از اطلاعات موجود و منابع در اختیارش حرکت لشکرهای عراق را از عمق به نزدیک مرز مشاهده میکرد. ضعف و نارسایی شورایعالی دفاع سبب میشود که اقدامات لازم و ضروری انجام نپذیرد و به دلیل بیاعتمادی به ارتش جلوی تحرکات عراقیها گرفته نمیشود. این بیاعتمادی باعث شد تا از هر لشکر فقط یک گردان رزمی بتواند در صورت لزوم از پادگان خارج شود. در همین هنگام شورای عالی دفاع دستور عملی عجیب و غیر منطقی میدهد! «به دلیل نابسامانی اوضاع سیاسی کشور از پیشدستی بر علیه ارتش عراق اجتناب شود»! این بدین معنی است که تا قبل از بمباران همهجانبه ارتش عراق دست به عمل لازم نزنید! در نتیجه در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ فرودگاهای ایران توسط نیروی هوایی ارتش عراق بمباران میشود.
شورایعالی دفاع به دلیل ضعف و نشناختن اصول نظامی که توسط غیر نظامیان اداره میشود تقصیر خود را به گردن ارتش انداختند به ناحق می گویند که: «ارتش غافلگیر شد. اگر ارتش غافلگیر نمیشد خرمشهر به چنگ عراق نمیافتاد و این حجم از تجاوز به سمت نیروهای دریای، هوایی و زمینی صورت نمیگرفت…» در صورتی که چنین نبود و ارتش ایران از ابتدا از تحرکات ارتش عراق آگاه بود و گزارشها را به مقامهای بالا میفرستاد و در سطح یگانی به این تجاوزات پاسخ قاطع میداد.
پاینده ایران
پدرام زنگویی
۳۱ شهریور ۱۴۰۲